افق روشن
نوشته شده توسط : احمد شاملو
 

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت.

روزی که کمترین سرود ...

بوسه است.

و هر انسان ...

برای هر انسان ...

برادریست.

روزی که دگر درهای خانه اشان را نمی بندند

قفل ...

افسانه ایست.

و قلب برای زندگی بس است.

روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است

تا تو به خاطر آخرین سخن دنبال حرف نگردی.

روزی که آهنگ هر حرف

زندگی ست ...

تا من به خاطر آخرین شعر رنج جستجوی قافیه نبرم.

روزی که هر لب ترانه ایست ...

تا کمترین سرود بوسه باشد.

روزی که تو بیایی - برای همیشه بیایی ...

و مهربانی با زیبایی یکسان شود ...

روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم.

و من آن روز را انتظار می کشم

حتی روزی که دیگر نباشم.

 

ا.بامداد





:: بازدید از این مطلب : 287
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : 7 آذر 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
ستاره در تاریخ : 1389/9/24/3 - - گفته است :
می سرایمت ای بامداد!!
در ظلمانی ترین شام تیره ی پیش رو !
می بویمت به بهانه ی لبهای خورشید در کوچه پس کوچه های دلتنگی...!


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: